قرآن کتابی برای زندگی سعادت بخش

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ [20 / 124]

قرآن کتابی برای زندگی سعادت بخش

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ [20 / 124]

گاهی برای فهمیدن حقایق نیازی به خواندن کتابهای قطور و مطالب طویل نیست. حتی برای اینکه حرفتان را به کسی بفهمانید نیز سخن بلند نیاز نیست.
این وبلاگ جایی است برای فهمیدن و فهماندن اما با مطالبی کوتاه و کمترین کلمات.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۷
ارديبهشت


ﻳَﻠْﺒِﺴَﻜُﻢْ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ ﻟﺒﺲ (ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﺣﺒﺲ) ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺍﺧﺘﻠﺎﻁ ﻭ ﺑﻬﻢ ﺁﻣﻴﺨﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ" ﻟﺒﺲ" ﺑﺮ ﻭﺯﻥ" ﻗﺮﺹ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ، ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻰ ﺟﻤﻠﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ: ﺍﻭ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﻴﺎﻣﻴﺰﺩ .


ﻭ ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻛﻠﻤﻪ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﮔﻰ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﻋﺬﺍﺑﻬﺎﻯ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ﻭ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﮔﺎﻫﻰ ﻭﻳﺮﺍﻧﻴﻬﺎﻯ ﻧﺎﺷﻰ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﮔﻰ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻭﻳﺮﺍﻧﻴﻬﺎﻯ ﻧﺎﺷﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻫﺎ ﺍﺳﺖ، ﻛﺮﺍﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻯ ﺁﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺷﻮم ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﺗﻔﺮﻗﻪ ﺑﻨﺎﺑﻮﺩﻯ ﻣﻄﻠﻖ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ!.

  • حمید حسینی زاده
۰۴
ارديبهشت


«مرصاد» از ماده «رصد» بوده و «رصد» به معناى آمادگى براى مراقبت از چیزى است.[1] «مرصاد» اسم مکان است به معناى جایگاهى که در آن کمین می‌کنند؛ یعنی کمین‌گاه.

بعضى نیز گفته‏‌اند مرصاد صیغه مبالغه است، به معناى کسى که بسیار کمین می‌کند؛[2] مانند «معمار» که به معناى شخصى است که بسیار عمران و آبادى انجام می‌دهد. البته معناى اول، هم مشهورتر و هم مناسب‌تر است.[3]

در قرآن کریم می‌خوانیم: «إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً»؛[4] مسلّماً (در آن روز) جهنّم کمین‌گاهى بزرگی است.

در این‌که چه کسى در دوزخ در کمین طغیان‌گران است؟ گفته‏‌اند: فرشتگان عذاب؛ زیرا طبق آیه 71 سوره مریم، همه انسان‌ها اعم از نیک و بد از کنار دوزخ، یا از بالاى آن عبور مى‏کنند: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا». در این گذرگاه عمومى و همگانى فرشتگان عذاب در کمین‌اند و دوزخیان را می‌ربایند! البته اگر مرصاد را به معناى صیغه مبالغه تفسیر کنیم، خود دوزخ در کمین آنها قرار دارد و هر کدام از طغیان‌گران به آن نزدیک می‌شوند آنها را به سوى خود می‌کشاند و در کام خود فرو می‌برد. به هر حال از این گذرگاه عمومى احدى از سرکشان نمی‌‏توانند به سلامت بگذرند. یا فرشتگان عذاب آنها را می‌ربایند، و یا جاذبه شدید جهنم.[5]

در آیه دیگر آمده است: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»؛[6] به یقین پروردگار تو در کمین‌گاه (ستم‌گران) است.

این نیز هشدار به همه کسانى است که در مسیر اقوام طغیان‌گر گام برمی‌‏دارند.

واژه «مرصاد» معمولاً در جایى به کار می‌رود که افراد ناچارند از گذرگاهى بگذرند، و شخصى در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است. در مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسى می‌تواند از چنگال عذاب الهى بگریزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند، آنها را مجازات می‌نماید.[7]

گفتنی است که خدای متعال مکان ندارد، و در گذرگاهى نمی‌نشیند، و ذاتش منزه از نشستن در مکان است. این تعبیر کنایه‌‏اى است تمثیلى که می‌خواهد بفهماند، خداى تعالى مراقب اعمال بندگان است، همان‌طور که انسان در کمین نشسته مراقب حرکات و سکنات دشمن خویش است، و منتظر است تا او را دستگیر کند و یا به قتل برساند، در حالی‌که خود او هیچ خبر ندارد از این‌که دشمنش در صدد دستگیرى و یا کشتن او است.[8] این جمله کنایه از احاطه قدرت پروردگار به همه جباران، طغیان‌گران و مجرمان است؛ لذا در سخنی از امام على(ع) آمده است که معناى این آیه است: «ان ربک قادر على ان یجزى اهل المعاصى جزائهم»؛[9]  پروردگارت توانایى دارد که کیفر گنه‌کاران را به آنها بدهد.

در حدیثى از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «المرصاد قنطرة على الصراط، لا یجوزها عبد بمظلمة عبد»؛[10] مرصاد پلى است بر طریقى که از روى جهنم می‌گذرد، کسى که حق مظلومى بر گردن او باشد، از آن‌جا نخواهد گذشت.

این در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است؛ چرا که کمین‌گاه الهى منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست، خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالمان است.[11]

 

[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 355، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.

[2]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج ‏15، ص 21، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏26، ص 39، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[4]. نبأ، 21.

[5]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ‏26، ص ۳۸- 39.

[6]. فجر، 14.

[7]. تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص 458.

[8]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏20، ص 472- ۴۷۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[9]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏10، ص 739، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[10]. همان.

[11]. تفسیر نمونه، ج‏ 26، ص 38- 39.

  • حمید حسینی زاده