ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و تقوا، یک درجه از ایمان بالاتر است و چیزى کمتر از یقین میان بندگان تقسیم نشده است.
الکافی: ج ۲ ص ۵۱ ح ۲ / چشم تماشا، ص206.
«نُزُل» چیزی است که مهمان در ابتدای ورودش با آن پذیرایی می شود. این آیه می فرماید که جهنم، نُزُل کافران است. در آیه 107 می خوانیم که بهشت، نُزُل مؤمنان است. برخی از مفسران از این تعبیر استفاده کرده اند که بهشت، اولین پاداش مؤمنان و جهنم، اولین کیفر کافران است و در پس آنها ثواب و عقابی وجود دارد که وصف شدنی نیست. برخی از آیات قرآن نیز این نظر را تأیید می کند؛ مثلا: «هرچه بخواهند، در آنجا(=بهشت) برای آنها هست و نزد ما نعمتهای بیشتری وجود دارد (که به فکر هیچ کسی نمی رسد).[ق - 35]»؛ یا این آیه که می فرماید: «هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشم هاست، برای آنها نهفته شده.»[سجده - 17]؛ یا این آیه شریفه: «برای آنها(=ستمکاران)(در قیامت) اموری ظاهر می شود که هرگز گمان نمی کردند»[زمر - 47].
منبع: تفسیر المیزان.
امام رضا علیه السلام:
مَن لَم یُتابِعکَ عَلى رأیِکَ فی إصلاحِهِ، فَلا تُصغِ إلى رأیِهِ لَکَ، وانتَظِر بِهِ إلى أن یُصلِحَه شَرٌّ؛
هرکس نظر تو را در اصلاح خودش نپذیرد، به نظرش درباره خودت گوش مده و منتظر باش تا بدى او را اصلاح کند.
العدد القویة: ص ۲۹۷ ح ۲۶ / چشم تماشا، ص198.
نهی از پیروی از چیزهایی که به آن علم و آگاهی نداریم، معنی وسیعی دارد که موضوعات اعتقادی، سخن گفتن، شهادت دادن، قضاوت کردن و انجام سایر اعمال را شامل می شود. در همه چیز، ملاک انسان باید علم و یقین باشد و غیر آن، خواه ظن و گمان باشد یا حدس و تخمین یا شک و احتمال، هیچ کدام سزاوار اعتماد نیستند. در حدیثی از امام کاظم علیه السلام می خوانیم که از پدرانش نقل کرده است:" «تو نمی توانی هرچه می خواهی، بگویی؛ زیرا خداوند می فرماید: از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن.» در حدیث دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله در ذیل این آیه می خوانیم: «هرکه به مرد یا زن مؤمنی تهمت بزند، خداوند او را در چرک و کثافت زنان بدکار نگه می دارد تا از عهده آنچه گفته است، برآید.»
منبع: تفسیر نمونه و تفسیر قمی.
امام رضا علیه السلام:
مَن کَثُرَت مَحاسِنُه، مُدِحَ بِها، واستغنى عَنِ التَّمَدُّحِ بِذِکرِها؛
هرکس نیکوییهایش فراوان شود، بدانها ستوده شود و از خودستایى بینیاز گردد.
العدد القویّة: ص ۲۹۶ ح ۲۶ / چشم تماشا، ص198.
بیشتر مفسران معتقدند منظور از آیه 38، روز پایان دنیا و اولین دمیدن اسرافیل در صور است؛ زیرا تا آن روز، تکلیف وجود دارد و امکان مخالفت با خدا و معصیت او هست. برخلاف این نظر، از آیات قرآن و روایات و حتی دلایل عقلی استفاده می شود که بشر در حال حرکت به سوی سعادت است و به زودی در همین دنیا به کمال سعادت خود می رسد وجامعه انسانی از گناه و بدی رهایی می یابد؛ به طوری که در روی زمین کسی به جز خدا پرستیده نمی شود و بساط کفر و فسق برچیده می گردد و مرض های روحی و وسوسه های شیطانی ازبین خواهد رفت. از این مطلب استفاده می شود که روز وقت معلوم که سرآمد مهلت ابلیس است، روزی است که جامعه بشری به اراده خداوند اصلاح خواهد شد. در آن روز، ریشه فساد کنده خواهد شد و این پایان دنیا نیست. در برخی روایات، این آیه به روزگار ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه تفسیر شده است.
منبع: المیزان.
امام على علیه السلام:
کَفاکَ مُؤَدِّبا لِنَفسِکَ تَجَنُّبُ ما کَرِهتَهُ مِن غَیرِکَ؛
دورى کردن از آنچه از دیگران ناخوش میدارى، بهترین ادبآموز توست.
غرر الحکم: ح ۷۰۷۷ / فرهنگنامه ادب، ص29.
یعقوب علیه السلام کلامی را که در هنگام مفقود شدن یوسف(آیه 18) به زبان آورده بود، تکرار می کند:" ( هوای ) نفس شما ، مسأله را چنین در نظرتان آراسته است! من صبر می کنم ، صبری زیبا ". این سخن برای تکذیب پسرانش در مورد بازداشت بنیامین یا تهمت به آنها نبود؛ زیرا قراین نشان می دهد که آنها راست می گویند و بنیامین بازداشت شده بود؛ بلکه حضرت یعقوب علیه السلام با زیرکی خدادادی که داشت، فهمید که بازداشت بنیامین به گم شدن یوسف ارتباط دارد و می دانست که گم شدن یوسف در اثر هوای نفس برادرانش بوده است. به همین دلیل نگفت که امیدوارم خداوند بنیامین را به من باز گرداند؛ بلکه فرمود امیدوارم خداوند همه آنها ( یعنی یوسف، بنیامین و برادر بزرگتر که در مصر ماندند) را به من بازگرداند و بدین ترتیب فهماند که مفقود شدن همه آنها، در اثر فریبکاری نفس پسران نادان و خطاکار بوده است.
منبع: تفسیر المیزان.
امام على علیه السلام:
أحسَنُ الآدابِ ما کَفَّکَ عَنِ المَحارِمِ؛
بهترینِ ادبها آن است که تو را از حرامها بازدارد.
غرر الحکم: ج ۲ ص ۴۶۲ ح ۳۲۹۸ / فرهنگنامه ادب، ص27.
«أخبَتوا» از ریشه «خبت» است و به معنای زمین صاف و وسیعی است که انسان به راحتی و با اطمینان می تواند در آن گام بردارد. به همین جهت، این ماده به معنای اطمینان به کار رفته است و به معنای خضوع و تسلیم هم می باشد؛ زیرا چنین زمینی، هم برای گام برداشتن اطمینان بخش است و هم برای رهروان، خاضع و تسلیم. در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که یکی از یارانش به او عرض کرد: در میان ما مردی به نام « کُلَیب» است. هیچ کلامی از شما صادر نمی شود مگر اینکه می گوید: من تسلیم هستم و به همین خاطر، او را «کلیب تسلیم» نامیده ایم. امام دعا کرد: " رحمت خدا بر او باد." سپس اضافه کرد: " آیا می دانید تسلیم چیست؟" ما ساکت شدیم. امام فرمود: به خدا سوگند، این همان إخبات است که در کلام خداوند آمده است: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ».
منبع: تفسیر نمونه و تفسیر المیزان.
امام على علیه السلام:
أسعَدُ الناسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا، و تَقَرَّبَ إلى اللّهِ بِنا، و أخلَصَ حُبَّنا، و عَمِلَ بما إلَیهِ نَدَبنا، و انتَهى عَمّا عَنهُ نَهَینا، فذاکَ مِنّا و هُو فی دارِ المُقامَةِ مَعَنا؛
خوشبختترینِ مردم کسى است که فضل و مقام ما را بشناسد و به وسیله ما به خدا نزدیک شود و در دوستى ما یکدل و مخلص باشد و به آنچه ما بدان فرا خواندیم عمل کند و از آنچه ما نهى کردیم دست بردارد. چنین کسى از ماست و در سراى ماندگارى (بهشت) با ماست.
غرر الحکم: ۳۲۹۷ / میزان الحکمه: ج 5 ص304.
امام باقر علیه السلام:
إنّا لا نُغنی عَنکُم ـ واللّهِ ـ شَیئا إلّا بِالوَرَعِ، وإنّ وِلایَتَنا لا تُدرَکُ إلّا بِالعَمَلِ؛
به خدا سوگند ما به کار شما نخواهیم آمد جز آنکه وارسته باشید؛ و بیگمان ولایت ما جز با عمل به دست نمیآید.
مصادقة الإخوان: ص۱۳۶ ح ۶ / چشم تماشا، ص150.
مسجد، پایگاه مهّم عبادى و اجتماعى مسلمانان است. بنابراین، هم متولّیان آن باید صالح و پاک باشند و هم برنامه هایش سازنده و تربیت کننده، هم بودجه اش مشروع و حلال باشد و هم مسجدیان اهل تقوا و خدایى و مورد تکریم. وگرنه اگر سازندگان مساجد، جبّاران و سلاطین باشند و پیشنمازان، افراد بىسواد و ترسو و خادمان نیز وارفتگان بى حال، طبعاً مساجد از هدف اصلى خود که آبادى معنوى است، دور خواهد ماند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: « إذا رأیتم الرّجُلَ یعتاد المسجدَ فاشهَدُوا له بالأیمان». همین که دیدید کسى به مسجد رفت و آمد مىکند، به ایمان او گواهى دهید.
مخصوصا باید توجه داشت، مسجد مرکزى براى جوانان با ایمان گردد، نه اینکه تنها مرکز بازنشستگان و از کار افتادگان شود. مسجد باید کانونى براى فعالترین قشرهاى اجتماع باشد، نه مرکز افراد بیکاره و بى حال و خواب آلوده ها.
منبع: تفسیر نور؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر الدر المنثور.