امام صادق علیه السلام :
بَکَتِ السَّماءُ عَلَى الحُسَین أربَعینَ یَوما بالدَّم؛
آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام، خون گریه کرد.
مناقب آل أبى طالب ، ج ۳ ، ص ۲۱۲ / آینه یادها، ص 145.
امام صادق علیه السلام :
بَکَتِ السَّماءُ عَلَى الحُسَین أربَعینَ یَوما بالدَّم؛
آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام، خون گریه کرد.
مناقب آل أبى طالب ، ج ۳ ، ص ۲۱۲ / آینه یادها، ص 145.
امام صادق علیه السلام فرمود: «حیات جنبندگان در خشکى و دریا وابسته به باران است که اگر باران نبارد، در خشکى و دریا فساد مى شود و همین که گناهان انسان زیاد شد، باران نازل نمى شود».آری، هم شرک، سبب فساد و تباهى در زمین است و هم اعمال انسان، در طبیعت اثر مى گذارد. اعمال نارواى انسان، مانع از سودبخشى آب و خاک و عامل بروز پدیده هاى ناگوار است. فساد محیط زیست، به خاطر عملکرد انسان است. (ظَهَرَ الْفَسادُ ... بِما کَسَبَتْ ...) البته هدف از چشاندن کیفر بعضى گناهان، توبه و بازگشت است. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (باید از بلاها درس گرفت.)
عیسى بن مریم علیه السلام:
إِنَّ إِبلِیسَ یُرِیدُ أَن یُبخِلَکُم، فَلا تَقَعُوا فِی بُخلِهِ؛
ابلیس مىخواهد شما را به بخل ورزیدن بکشاند. پس [مراقب باشید] در دام بخل او نیفتید.
الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۱۰ / حکمتنامه عیسی بن مریم علیهما السلام، ص208.
در این آیه، مهم ترین و اصولی ترین شرایط مدیریت به صورت کلی و فشرده آمده است: قدرت و امانت. بدیهی است که منظور از قدرت، تنها قدرت جسمانی نیست؛ بلکه قدرت و قوت بر انجام مسئولیت است. آنها که در سپردن مسئولیت ها و کارها تنها به امانت و پاکی قناعت می کنند، به همان اندازه در اشتباه اند که برای پذیرش مسئولیت، داشتن تخصص را کافی می دانند. منطق اسلام این است که هرکار باید به دست فردی نیرومند و توانا و امین باشد تا نظام جامعه به سامان برسد. علت اصلی از بین رفتن حکومتها سپردن کار به دست یکی از دو گروه است: مدیران خائن و پاکان غیرمدیر؛ که نتیجه کار هر دو یکی است.(تفسیر نمونه)
امام علی علیه السلام:
کُلُّ مُصطَنِعِ عارِفَةٍ فَإِنَّما یَصنَعُ إلى نَفسِهِ،
فَلا تَلتَمِس مِن غَیرِکَ شُکرَ ما أتَیتَهُ إلى نَفسِکَ، وتَمَّمتَ بِهِ لَذَّتَکَ، ووَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ؛
هر کس کار نیک انجام میدهد، به خودش نیکى میکند. پس، از دیگرى نخواه که سپاسگزار چیزى باشد که براى خود کردهاى و لذت خویش را با آن کامل و آبروى خود را با آن حفظ کردهاى.
شرح نهج البلاغة: ۲۰ / ۳۴۳ / ۹۳۶ / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص244.
" اساطیر" جمع" اسطوره" به گفته ارباب لغت از ماده" سطر" در اصل به معنى" صف" مى باشد، از این رو به کلماتى که در ردیف هم قرار دارند و به اصطلاح صف کشیدهاند، سطر مى گویند.
به این ترتیب اسطوره به معنى نوشتهها و سطورى است که از دیگران به یادگار مانده و از آنجا که در نوشته هاى پیشین افسانه ها و خرافات وجود دارد، این کلمه معمولاً به حکایات و داستانهاى خرافى و دروغین گفته مى شود.
واژه" اساطیر" در قرآن نه بار تکرار شده و همه از زبان کفار بى ایمان در برابر پیامبران به منظور توجیه مخالفتشان به آنها است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
أکثَرُ النّاسِ قیمَةً أکثَرُهُم عِلمًا، وأقَلُّ النّاسِ قیمَةً أقَلُّهُم عِلمًا؛
پرارزشترینِ مردم، دانشمندترین؛ و کمارزشترینِ مردم، نادانترینِ ایشاناند.
أمالی الصدوق: ۷۲ / ۴۱ / علم و حکمت: ج1 ص36.
در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم که فرمود:" امام در قرآن مجید دو گونه است در یک جا خداوند مى فرماید:" وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا" یعنى به امر خدا نه به امر مردم، امر خدا را بر امر خودشان مقدم مى شمرند و حکم او را برتر از حکم خود قرار مى دهند، ولى در جاى دیگر مى فرماید:" وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ:" ما آنها را پیشوایانى قرار دادیم که دعوت به دوزخ مى کنند" فرمان خود را بر فرمان پروردگار مقدم مى شمرند و حکم خویش را قبل از حکم او قرار مى دهند و مطابق هوسهاى خود و بر ضد کتاب اللَّه عمل مى نمایند.
و این است معیار و محک براى شناسایى امام حق از امام باطل.
امام صادق علیه السلام:
لَیسَ العِلمُ بِکَثرَةِ التَّعَلُّمِ،
إنَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ أن یَهدِیَهُ؛
دانش به فراوانى آموختن نیست، بلکه نورى است که در دل هرکس خدا هدایتش را بخواهد، میتابد.
منیة المرید: ۱۴۹ / علم و حکمت: ج 1 ص32.
ادریس، یکى از پیامبران بلند مقام الهى است که طبق نقل بسیاری از مفسران، جد پدر نوح است. نام او در تورات، «اخنوخ» و در عربی «ادریس» است که بعضی آن را از ماده «درس» می دانند؛ زیرا اولین کسی بود که با قلم خط نوشت. او علاوه بر مقام نبوت، به علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و نخستین کسی بود که طرز دوختن لباس را به انسان ها آموخت.(تفسیر نمونه)
امام علی علیه السلام:
العِلمُ مِصباحُ العَقلِ؛
دانش، چراغ خرد است.
غرر الحکم: ۱۵۸۳ / علم و حکمت: ج1 ص32.
«هرکدام از آنها را می توانی، با صدایت تحریک کن» این جمله، کنایه از خوار شمردن پیروان شیطان با وسوسه های باطل شیطانی است. گویا خداوند شیطان را به چوپان و پیروانش را به گله ای تشبیه کرده که آن گله با صدا و بانگ نامفهومی از چوپان به راه می افتند؛ درحالیکه درست نمی فهمند که او چه می گوید و از آنها چه می خواهد و آنها را به کجا سوق می دهد.(تفسیرالمیزان)
امام علی علیه السلام:
مَن أحسَنَ سَریرَتَهُ أحسَنَ اللّهُ عَلانِیَتَهُ؛
هر کس درون خویش را نیک سازد، خداوند هم برون او را نیکو مىسازد.
کنز الفوائد: ۲ / ۶۸ / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص268.
در چندین آیه از آیات قرآن، استکبار، صفتی است که ویژه کافران به کار رفته و منظور از آن، تکبر از قبول حق است. این نوع تکبر، تمام راه های هدایت را به روی انسان می بندد و او را در سراسر عمرش در بدبختی و گناه و بی ایمانی نگه می دارد. در روایت از امام علی علیه السلام می خوانیم:«ابلیس، دشمن خدا و پیشوای متعصبان و پیشرو گردنکشان است.» بنابراین هرکس از پذیرش حق سرباز زند - فقیر باشد یا ثروتمند - مستکبر است؛ اگرچه نمی توان انکار کرد که در بسیاری اوقات، ثروت زیاد سبب می شود که انسان از پذیرش حق خودداری کند.(تفسیر نمونه)