امام زین العابدین علیه السلام:
أعظَمُ الناسِ قَدراً مَن لَم یَرَ الدُّنیا خَطَراً لِنَفسِهِ؛
پربهاترین فرد کسى است که دنیا را بهاى خود نداند.
الکافی: ج ۱ ص ۱۹ ح ۱۲ / چشم تماشا: ج1 ص146.
امام زین العابدین علیه السلام:
أعظَمُ الناسِ قَدراً مَن لَم یَرَ الدُّنیا خَطَراً لِنَفسِهِ؛
پربهاترین فرد کسى است که دنیا را بهاى خود نداند.
الکافی: ج ۱ ص ۱۹ ح ۱۲ / چشم تماشا: ج1 ص146.
بروج (= جمع برج) در اصل به معنای ظهور و آشکارشدن است. به همین جهت، قسمت مخصوصی از دیوار اطراف شهر یا محل اجتماع لشکر که بروز و ظهور خاصی دارد، برج نامیده می شود. منظور از برجهای آسمانی، منزلگاه و جایگاه های خورشید و ماه است. به تعبیر دقیق تر، هنگامی که ما از کره زمین به ماه و خورشید نگاه می کنیم، در هر فصل و موقعی از سال، آنها را در مقابل یکی از صورت های فلکی (= مجموعه ستارگانی که شکل خاصی به خود گرفته اند) می بینیم و می گوییم: خورشید مثلا در برج حمل یا ثور یا میزان یا عقرب است. بدیهی است وجود این برج های آسمانی و منزلگاه های ماه و خورشید و آن نظام خاصی که برای حرکت این برج ها وجود دارد، تقویم مجسم جهانِ هستی ما را تشکیل می دهد و دلیل روشنی بر علم و قدرت آفریدگار عالم است.
منبع: تفسیر المیزان.
حضرت یعقوب علیه السلام در ابتدا تقاضای پسرانش مبنی بر فرستادن بنیامین با آنها را رد کرد؛ زیرا آنها در ماجرای یوسف ثابت کرده بودند که افراد امانت دار و سزاوار اعتماد نیستند. آنان درست همان وعده ای را که درباره محافظت از یوسف به پدرشان داده بودند(آیه 12)، درباره بنیامین دادند(آیه 63) و گفتند: «أنا له لحافظون»؛ اما یعقوب علیه السلام سخن آنها را قبول نکرد و چون دید که اطمینان به آنها بیهوده است، به خدا و حفاظت او دل بست و فرمود «فالله خیر حافظاً» و علت آن را نیز بیان کرد که «هو أرحم الراحمین».
چه بسا شخصی غیر از خداوند مورد اعتماد قرار گیرد و امانتی به او داده شود، ولی او در آن امانت و به شخصی که امانت را به او سپرده، رحم نکند؛ اما خداوند در جایی که باید رحم کند، فروگذار نمی کند و بر انسان عاجزی که کار خود را به او واگذار کرده، رحم می کند. درباره این جمله روایتی می خوانیم: پس از آنکه یعقوب علیه السلام فرمود:«فالله خیر حافظا و هو أرحم الراحمین»، خداوندفرمود: « به عزتم سوگند، چون تو بر من توکل و اعتماد کردی، من هم قطعا آن دو (یوسف و برادرش) را به تو باز می گردانم.»
منبع: تفسیر المیزان.
«ناصیة» در اصل به معنای موی جلوی سر است و گرفتن موی جلوی سر، کنایه از تسلط و غلبه بر چیزی است. اینکه حضرت هود علیه السلام درباره خداوند این تعبیر را به کار برده، به قدرت قاهره(=غلبه کننده) او بر همه چیز اشاره کرده است؛ قدرتی که هیچ موجودی در برابر اراده او تاب مقاومت ندارد؛ زیرا اگر موی جلوی سر انسان یا حیوانی را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب می شود. این تعبیر برای آن است که مستکبران مغرور و بت پرستانِ از خود راضی فکر نکنند که اگر چند روزی به آنها میدان داده شده دلیل بر آن است که می توانند در برابر اراده پروردگار مقاومت کنند؛ بلکه هنگامی که فرمان الهی برسد، بدون اینکه بتوانند مقاومتی کنند، تسلیم او خواهند شد.
منبع: تفسیر نمونه.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:«خداوند به طور قطع حکم کرده است که نعمتی را - که بر بنده اش ارزانی داشته - نگیرد؛ مگر اینکه از آن بنده گناهی سر بزند و به خاطر آن گناه، مستحق نقمت و گرفتاری گردد.» در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم :« خداوند پیامبری از پیامبرانش را به سوی قومی برانگیخت و به او وحی کرد که به قومت بگو: این مطلب بدون استثناست که اهل هر آبادی و هر مردمی که به خاطر اطاعت من در خوشی و خرمی هستند، اگر از آنچه من می پسندم، روی گردانند، من نیز آنها را از حالی که دوست دارند به حالی که دوست ندارند، برمی گردانم و اهل هر آبادی و هر خانواده ای که به خاطر سرکشی از فرامین من گرفتار هستند، اگر از آنچه من نمی پسندم، به آنچه می پسندم، برگردند، من نیز آنها را از حالی که نمی پسندند، به حالی که دوست دارند، برمی گردانم.» از این آیه استفاده می شود که بین تحولات نفسانی انسان و حوادث روز، ارتباط مستقیم برقرار است؛ به طوری که انسان ها با تغییر اوضاع و احوال درونی خود، سبب تحول حوادث بیرونی می شوند.
منبع:تفسیر المیزان؛ تفسیر موضوعی،ج12، ص193.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
بادِر بِأَربَعٍ قَبلَ أربَعٍ: شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ، وصِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ، وغِناکَ قَبلَ فَقرِکَ، وحَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ؛
چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب: جوانیات را پیش از پیرى؛ و تندرستیات را پیش از بیمارى؛ و بینیازیات را پیش از نیازمندى؛ و زندگیات را پیش از مرگ.
الخصال: ص ۲۳۹ ح ۸۵ / حکمتنامه جوان، ص42
ایمن بودن از مکر الهی، به معنای ترس از شیوه انجام مسئولیت ها و کوتاهی در انجام وظایف است که همواره باید این ترس با امید به رحمت الهی به طور مساوی در دل های مؤمنان قرار داشته باشد. یکسانی این دو حالت، سرچشمه تمام حرکت ها و فعالیت های مثبت است و همان چیزی است که در تعبیر روایات، خوف و رجا نام گرفته و تصریح شده که افراد باایمان همواره در میان این دو قرار دارند؛ ولی مجرمان زیان کار چنان کیفرهای الهی را فراموش کرده اند که خود را در نهایت امنیت می بینند. از امام باقر علیه السلام نقل شده است:«هیچ بنده مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است: نور ترس و نور امید. هیچ یک از این دو بیشتر از دیگری نیست و هر دو کاملا مساوی اند.» حتی پیامبران و امامان علیهم السلام نیز خود را از مکر و مجازات الهی در امان نمی دانستند. از امام علی علیه السلام نقل شده است:«بر نیکوترین این امت، از کیفر خدا ایمن مباش که خدای سبحان فرموده است: فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون.»
منبع: تفسیر نمونه. کافی ج2
توصیه این آیه ممکن است هم اشاره به زینت های ظاهری باشد که شامل پوشیدن لباس های مرتب و پاک و تمیز، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن می شود، هم شامل زینتهای معنوی یعنی صفات انسانی و ملکات اخلاقی و پاکی نیت و اخلاص. در برخی روایات از نماز عید و نماز جمعه به عنوان روشن ترین مصداق های آراستگی یاد شده است. در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام می خوانیم هنگامی که به نماز بر می خاست، بهترین لباس های خود را می پوشید. سؤال کردند که چرا بهترین لباس خود را می پوشی؟ فرمود:«خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و من برای پروردگارم خود را آراسته می کنم؛ زیرا او فرموده است :"زینت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید." به این جهت دوست دارم نیکوترین لباسهایم را بپوشم.» متأسفانه در میان جمعی از مسلمانان، معمول و متداول است که به هنگام نماز یا رفتن به مساجد، لباس های کثیف و کهنه یا لباس های مخصوص منزل را به تن می کنند و با همان حال در مراسم عبادت خدا شرکت می کنند؛ در حالی که این آیه و روایاتی که در این زمینه وارد شده، دستور می دهند که بهترین لباس های خود را به هنگام حضور در مساجد بپوشیم.
منبع: تفسیر المیزان.
در ذیل این جمله از آیه که از قول پیامبران می فرماید «ما چیزی نمی دانیم؛ تو خود از همه اسرار نهان آگاهی»، این سؤال به ذهن می رسد که به فرموده قرآن، پیامبران در روز قیامت آورده خواهند شد و بر اعمال امت هایشان گواهی می دهند. این یعنی آنان از احوال امت هایشان باخبرند. در بسیاری از روایات نیز آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله - به خواست خدا - از بسیاری از اخبار غیبی مطلع بود؛ پس چرا این آیه از قول پیامبران نقل می کند که درروز قیامت می گویند «ما چیزی نمی دانیم؟» مفسران در پاسخ این سؤال، توجیهات یکتا نشان می دهد. آنها در مقابل خدا می گویند: پروردگارا، علم تو ذاتی است و ما هر چه داریم، از تو داریم و علم ما در برابر علم تو چیزی نیست و ما در برابر تو چیزی نمی دانیم. تو خود بهتر می دانی که دعوت ما را چگونه پاسخ داند.
منبع: تفسیر اطیب البیان.
کتاب های آسمانی که بر پیامبران نازل شد، دو گونه بود:
1 – کتاب هایی که احکام تشریعی در آن بود و اعلام آیین جدید می کرد. اینها پنج کتاب بیشتر نبود که بر پنج پیامبر اولوالعزم نازل گردید.
2 - کتاب هایی که احکام تازه در بر نداشت؛ بلکه مشتمل بر نصایح و اندرزها و راهنمایی ها و توصیه ها و دعاها بود و کتاب زبور از این دسته است. گرچه این کتاب همانند سایر کتب عهد جدید و قدیم از تحریف مصون نمانده، می توان گفت که تا حدودی شکل خود را حفظ کرده است. این کتاب مشتمل بر صد و پنجاه فصل است که هر کدام«مزمور» نامیده می شود و سراسر شکل اندرز و دعا و مناجات دارد.
«قَوّام» به کسى گفته مى شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد. «نشوز» از «نشز» به معناى زمین بلند است و به سرکشى و بلندپروازى نیز گفته مى شود. شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقتِ تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، "بِما فَضَّلَ اللَّهُ ... وَ بِما أَنْفَقُوا " و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على ازواجهم»، زیرا که مسئله زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است.گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را در نظر گرفت نه افراد نادر و خاص را.
ولى ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهانِ دیگر؛ زیرا اینها صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایستهتر است.
منبع: تفسیر نور؛ تفسیر نمونه.
" وجه اللَّه" چه معنى دارد؟
" وجه" در لغت به معنى" صورت" است و گاهى به معنى" ذات" به کار برده مى شود. بنا بر این" وجه اللَّه" یعنى ذات خدا. انفاق کنندگان نظرشان باید ذات پاک پروردگار باشد، پس ذکر کلمه وجه در این آیه و مانند آن متضمن یک نوع تأکید است زیرا هنگامى که گفته شود" براى ذات خدا" تNکید آن از عبارت" براى خدا" بیشتر است، یعنى حتما براى خدا باشد و نه دیگرى.
به علاوه معمولا صورت انسان شریفترین قسمت ظاهرى بدن اوست، زیرا اعضاى مهم بینایى و گویایى در آن قرار گرفته است به همین دلیل هنگامى که کلمه وجه به کار برده شود شرافت و اهمیت را مى رساند، در اینجا هم" بطور کنایه" در مورد خداوند به کار برده شده است و در واقع یک نوع احترام و اهمیت از آن فهمیده مى شود، بدیهى است که خدا نه جسم است و نه صورت دارد.
منبع: تفسیر نمونه.
امیر مؤمنان على علیه السلام تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد می فرماید:
و إن کان سبحانه أعلم بهم من أنفسهم و لکن لتظهر الأفعال التی بها یستحق الثواب و العقاب:
" گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد".یعنى صفات درونى انسان به تنهایى نمى تواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمایى کند، خداوند بندگان را مى آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.
اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى شد و درخت وجود انسان میوه هاى اعمال بر شاخسارش نمایان نمى گشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام.
منبع: تفسیر نمونه؛ نهج البلاغه.