امام على علیه السلام:
المَنِیَّةُ ولاَ الدَّنِیَّةُ، وَالتَّقَلُّلُ ولاَ التَّوَسُّلُ؛
مُردن، آرى! و تن به پستى دادن، نه! و به اندک ساختن، آرى! و به این و آن متوسّل شدن، نه!
نهج البلاغة: حکمت ۳۹۶ / منتخب میزان الحکمه، ص490.
امام على علیه السلام:
المَنِیَّةُ ولاَ الدَّنِیَّةُ، وَالتَّقَلُّلُ ولاَ التَّوَسُّلُ؛
مُردن، آرى! و تن به پستى دادن، نه! و به اندک ساختن، آرى! و به این و آن متوسّل شدن، نه!
نهج البلاغة: حکمت ۳۹۶ / منتخب میزان الحکمه، ص490.
عواملى وجود دارد که کیفر را چند برابر مى کند. برخى از آن عوامل به این شرح است:
1- گاهى داشتن شخصیّت اجتماعى، کیفر مجرم را دو برابر مى کند. خداوند به زنان پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ» (سوره احزاب آیه 30) هر کس از شما همسران پیامبر کار زشت انجام دهید، دو برابر کیفر دارید.
2- گاهى زمان، گناه را دو برابر مى کند. مثل گناه در روز جمعه، چنانکه در روایات آمده است که کار خیر و یا شر در روز جمعه دو برابر سنجیده مىشود.(بحار الأنوار،ج89،ص 293)
3- گاهى گناهِ کلیدى است، یعنى علاوه بر انحراف شخص، دیگران را نیز منحرف مىکند.
الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً ... یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ (سوره هود آیه 11)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
البِرُّ ما طابَت بِهِ النَّفسُ وَاطمَأَنَّ إلَیهِ القَلبُ، وَالإِثمُ ما جالَ فِی النَّفسِ وتَرَدَّدَ فِی الصَّدرِ؛.
نیکى، آن است که جان با آن آرام گیرد و دل با آن اطمینان یابد؛ و گناه آن است که در درون، اضطراب پدید آورد و در سینه، تردید.
الجعفریّات: ۱۴۸ / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص30
موازین جمع "میزان" است که در اینجا به معنى" وسیله سنجش" است و مى دانیم هر چیزى وسیله سنجشى متناسب با خود دارد، میزان الحرارة (گرما سنج) میزان الهوا (هواسنج) و میزانهاى دیگر هر یک هماهنگ با موضوعى است که مى خواهند آن را به وسیله آن بسنجند.
در احادیث اسلامى مى خوانیم که میزانهاى سنجش در قیامت، پیامبران و امامان و پاکان و نیکانى هستند که در پرونده اعمالشان نقطه تاریکى وجود ندارد .
مى خوانیم: السلام على میزان الأعمال:" سلام بر میزان سنجش اعمال"!
امام زین العابدین علیه السلام:
الشَّرَفُ فی التَّواضُعِ، والعِزُّ فی التَّقوى، والغِنى فی القَناعةِ؛
شرافت در فروتنى، عزّت در تقوا، و بینیازى در قناعت است.
أعلام الدین: ص ۲۹۹ / چشم تماشا، ص144.
تقاضای مرگ از خدا کار درستی نیست؛ ولی گاه در زندگی انسان حوادث سختی روی می دهد که طعم مرگ در ذائقه او شیرین تر از زندگی می شود. مریم نیز در آن لحظات در فکرش این تصور بود که تمام آبرو و حیثیتش در برابر مردم بی خرد با تولد این فرزند به خطر خواهد افتاد. پس آرزو کرد که کاش می مرد و به کلی فراموش می شد. این خود دلیل بر آن است که او عفت و پاکدامنی را حتی از جانش بیشتر دوست می داشت و برای آبروی خود ارزشی بیش از حیات خود قائل بود. این افکار اما در ذهن و وجود مریم دیری نپایید و با دیدن دو معجزه الهی، از وجودش زدوده شد.
البته مصائب وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، در بیابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشیدن و غذا براى خوردن، وسیله براى نگاهدارى مولود جدید خود مزید بر علت بود.
امام زین العابدین علیه السلام:
مَنِ اتَّکَلَ عَلى حُسنِ اختِیارِ اللّهِ جَلَ وعزَّ لَهُ، لَم یَتَمَنَّ أنَّهُ فی غَیرِ الحالِ الَّتِی اختارَهَا اللّهُ تَعالى لَهُ؛
کسى که به حسن انتخابِ خداى متعال اعتماد دارد، حالتى جز آنچه را خداى متعال برایش خواسته است، آرزو نمیکند.
تحف العقول: ص ۲۳۴ / چشم تماشا، ص146.
منظور از شرکت جستن شیطان در مال و فرزند آدمی، سهم بردن از نفع و سود آنهاست؛ مثل اینکه انسان مورد وسوسه شیطان قرار گیرد و مالی را که نیاز طبیعی اوست و می تواند از راه حلال کسب کند، از طریق حرام به دست آورد. در آن حال، هم انسان به خواسته اش رسیده و هم شیطان؛ به جز اینکه انسان از رحمت خدا دور شده است. نیز اگر انسان بر اثر وسوسه شیطانی، فرزندی را که می تواند از راه حلال به دنیا آورد، از راه حرام متولد کند یا فرزند حلال زاده اش را آنگونه که خدا می خواهد تربیت نکند، به شیطان کمک کرده و شیطان را در بخشی از فرزند خود شریک کرده است. بنابراین قرار دادن ثروت و فرزندان در مسیر شیطان - به هر شیوه ای که باشد- شریک کردن او در آنها است.
امام حسین علیه السلام:
مَن قَبِلَ عَطاءَکَ فَقَد أعانَکَ عَلَى الکَرَمِ؛
آن که عطایت را بپذیرد، تو را بر کرم کردن یارى داده است.
نزهة الناظر: ۸۳ / ۱۱ / مروارید درخشان، ص32.
بسیارى از مفسران و ارباب لغت گفته اند که" أیکه" به معنى درختان در هم پیچیده و یا بیشه است " و أَصْحابُ الْأَیْکَةِ" همان قوم شعیبند که در سرزمینى پر آب و مشجر در میان حجاز و شام زندگى مى کردند. آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همین جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصاً دست به کم فروشى و فساد در زمین زده بودند. شعیب آن پیامبر بزرگ، آنها را از این کارشان بر حذر داشت و دعوت به توحید و راه حق نمود، اما آنها تسلیم حق نشدند و سرانجام بر اثر مجازات دردناکى نابود گشتند، گرماى شدیدى چندین روز پى در پى آنها را فرو گرفت، و در آخرین روز ابر بزرگى در آسمان نمایان شد، آنها به سایه ابر پناه بردند، اما صاعقه اى فرود آمد و آن بیدادگران را نابود کرد.
امام صادق علیه السلام :
مَن باتَ عِندَ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام لَیلَةَ عاشوراءَ ، لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ مُلَطَّخا بِدَمِهِ ، وکَأَنَّما قُتِلَ مَعَهُ فی عَصرِهِ؛
هر کس شب عاشورا، نزد قبر حسین علیه السلام بماند، روز قیامت، خدا را دیدار مى کند، در حالى که به خونش آغشته است و گویى که در روزگار امام علیه السلام با او شهید شده است.
کامل الزیارات : ص ۳۲۳ ح ۵۴۸ / دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن و حدیث ج 12 ص 34.
پیامبر صلى الله علیه و آله:
-فی فَضلِ زِیارَةِ الحُسَینِ علیه السلام - إنَّ الإِجابَةَ تَحتَ قُبَّتِهِ ، وَالشِّفاءَ فی تُربَتِهِ ، وَالأَئِمَّةَ مِن وُلدِهِ؛
ـ در بیان فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام ـ مستجاب شدن دعا ، زیر گنبد او ، و شفا ، در تربت اوست و امامان ، از نسل اویند.
بحارالأنوار : ج ۳۶ ص ۲۸۶ ح ۱۰۷ / دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن و حدیث ج 12 ص 380.
بدون شک، کشتی نوح، کشتی ساده ای نبود و ساخت آن با وسایل آن روز به آسانی پایان نیافت؛ بلکه کشتی بزرگی بود که علاوه بر مؤمنان راستین، یک جفت از نسل هر حیوانی را در خود جای داد و آذوقه فراوانی را برای مدت ها زندگی انسان ها و حیوان هایی که در آن جای داشتند، حمل می کرد؛ به خصوص که این کشتی می بایست از دریایی به وسعت سطح زمین با امواجی کوه پیکر، سالم می گذشت و نابود نمی شد. از این رو در بعضی از خبرها می خوانیم که این کشتی هزار و دویست ذِراع طول و ششصد ذراع عرض داشت (هر ذراع حدود نیم متر است). در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز می خوانیم که «ساخت این کشتی هشتاد سال به طول انجامید».
منبع: تفاسیر نمونه و المیزان.
داری از قصد می زنی یک ریز
با سر انگشت خود به شیشه ی من
قطره قطره نمک بپاش امشب
روی زخم دل همیشه ی من
تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی!
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
روز آخر که جنگ راه افتاد
سایه ی تشنگی به ماه افتاد
هر طرف یک سراب پیدا شد
چشمهامان به اشتباه افتاد
مهر زهرا مگر نبودی تو؟
تو که با مادر آشنا بودی
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
مادری در کنار گهواره
لب گشود و نگفت هیچ از شیر
تو نباریدی و به جات آن روز
از کمانها گرفت بارش تیر
تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
وقتی آن روز رفت سمت فرات
در دلش غصه های دنیا بود
تو اگر در میانمان بودی
شاید الآن عمویم اینجا بود
رحمت و عشق از تو می بارید
قبل تر ها چه باوفا بودی
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟